نوزادی که صفر تا صدش نیاز است، کسی را دارد که ولیّ اوست. این ولایت مطلقی است که مادر نسبت به نوزاد دارد. اگر ما خودمان را به درستی بشناسیم و نسبت خود را به خداوند غنی حمید بسنجیم(فاطر، آیه 15) به خوبی درک خواهیم کرد که وضعیتی ما همانند آن نوزادی است که صفر تا صدش به مادر است. ما نیز هم چون آن نوزاد هستیم و محتاج و نیازمند به ولیّ مطلق یعنی خداوند هستیم؛ زیرا فقر هویتی و ذاتی ما که در این آیه اثبات شده به ما می فهماند که در وجود خودمان نیازمند و اگر دمی خداوند افاضه وجود و جود نکند، نیست و نابود می شویم.
اصولا خداشناسی و خودشناسی زمانی به کمال بلوغ خود می رسد که این حقیقت با تمام وجود درک شود. آن گاه دیگر سخن از استغنای خودمان(عبس، آیات 5 و 6؛ لیل، آیه 8؛ علق، آیه 7) نخواهد داشت، چه رسد که سخن از مقام نصرت داشته باشیم؛ زیرا نصرت یعنی ما چون کودکی می توانیم حرکتی داشته باشیم و پستان بگیریم ولی نیازمند مدد مادر و ولیّ هستیم تا این شیر را به ما برساند و جان و وجود ما را تغذیه کند.
درک حقیقت وجود فقری و هویتی ما به ما این امکان را می دهد تا در مقام تفویض قرار گیریم و همه هستی خود را واگذار به خدا کنیم و بگویم: وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ؛ امرم را به خداوند واگذار و تفویض می کنم؛ چرا که خداوند به بندگان بینا و بصیر است.(غافر ، آیه 44)
به هر حال، خودشناسی و معرفت نفس اگر به این جا برسد که فقر ذاتی خود و غنای ذاتی خدا را درک کنیم و بشناسیم و پس از این جزم اندیشه ای به علم حضوری و شهودی، در مقام عزم خودمان را واگذار کنیم و تحت ولایت خداوندی قرار دهیم که او ولیّ مطلق و منحصر است(شوری، آیات 9 و 28)، آن هنگام است که به مقام فنای فی الله و بقای بالله دست یافته ایم و دانش و علم حقیقی را به دست آورده ایم؛ چرا که : اول العلم معرفه الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه ؛ اول دانش معرفت خداوند جبار و آخر دانش واگذاری امر به خداست.